دختری در باد

روزنوشته

دختری در باد

روزنوشته

۳۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

گاهی دلت نمیخواد حرف بزنی،حتی یک کلمه.


دلت میخواد سکوت کنی ،خودت باشی و خودت .


رهای رها از همه چیز،دلت میخواد فقط تماشاگر باشی .


امشب حرفی ندارم واسه گفتن،فکر میکنم اینقدر اشتباه کردم که باید چند روزی بهشون خوب فکر کنم،خوب خوب.


دلم میخواد سکوت کنم و با خیلی از واقعیت ها روبرو شم.


میخوام روزهای متفاوتی رو شروع کنم......


و قصه های جدید و زیبایی بنویسم......


الانم میرم تا فکر کنم و.....


                                دوستدار شما:فاطمه

  • fatemeh khajehasani

لطفا آرام حرکت کن،گفته بهترین دوستم به من،این بهترین تجربه ای بود که به دست آوره و حدود 2ماه هستش که مرتب به من تاکید میکنه که ارام حرکت کن،عجله نکن،صبور باش،انجامش بده....


اولش ن؟میگفتم چشم و سعی میکردم ارامتر حرکت کنم اما نمیتونستم خیلی سرعت خودم رو کم کنم اخه ترک عادت موجب مرضه

اما سعی کردم هر روز اگاهانه تمرین کنم تا به نتیجه برسم. و الان اینو میگم من 60روز تمرین کردم و الان تغییر خوبی میبینم و الانه که میتونم بگم ،به. این جمله ایمان آوردم.

الان این جمله رو به گوش آویختم و سعی میکنم با ارامش برم جلو ..



                         با مهر و سپاس🙏💐

  • fatemeh khajehasani

حس میکنم خیلی پر مدعا شدم و چشمم رو روی بعضی از واقعیات بستم و دارم با تعریف هایی از خودم روی خیلی از نداشته ها و کمبود ها رو میپوشونم یا ازشون فرار میکنم.

فاطمه جان ازت خواهش میکنم چند روزی خیلی چیزها رو رها کنی و کمی واقعی تر عمل کنی،انتظار تعریف رو نکشی،دنبال کسی ندوی،منتظر پیام کسی نباشی،کمتر حرف بزنی..

مرد و مردونه بشینی و اموخته هات رو لیست کنی و ببینی چقدرش رو عملی کردی و چقدر رشد کردی.

کارهای انجام نشده ات را لیست کنی و شهامت روبرو شدن باهاشون رو پیدا کنی و یکی یکی انجامشون بدی 


عزیز دلم دوست دارم خودت از خودت تعریف کنی،خودت خودت را دوست بداری،خودت خودت را تشویق بکنی،خودت خودت را به قله کوه برسانی...


و از همه مهمتر بفهمی که کی هستی و کجا هستی و چه حرفهایی باید بزنی واز زندگی چی میخوای؟


اره عزیزدلم از بهترین دوستت که خودت باشی کمک بگیر ،اگر موفق نشدی اونوقت برو به سراغ اساتید و دوستانت

یه فرصت دوباره به خودت بده ،من به تو باور دارم 


از اعتماد به نفست نیافتد ،ازت میخوام دوباره پاشی و حرکت کنی .

امروز را به خاطر بسپار1397/01/29چهارشنبه فروردین ماه


          دوستدار تو فاطمه🌹

  • fatemeh khajehasani

حدودا ساعت 4:50دقیقه صبح از خواب بیدار میشم،اما جدا شدن از پتوی گرم اونم زمانی که هوا سرده کمی سخته، تا از جام بلند میشم ساعت میشه 5/5صبح،نماز صبح رو میخونم و یه چرخی تو اتاقم میزنم و میرم تا صبحونه رو بخورم و اماده بشم برای رفتن به مدرسه،ساعت 6:30دقیقه از در میزنم بیرون و تا 13:30ظهر معمولا مدرسه ام،وقتی میرسم خونه زود نهار خورده میشه و میر م سراغ گوشی و حدودا 2ساعتی گوشی به دستم و ایمیل و تلگرام و... چک میکنم.

همیشه دوست داشتم از تمام ساعات روزم بهترین استفاده رو ببرم .

برای همین چند باری کاغذ و قلم برداشتم و نوشتم اتفاقهای روز رو و دیدم که زمانی که تو خونه ام رو گاهی از دست میدم به دلیل خستگی مفرط روزانه،بی برنامه گی،تنبلی،اهمال کاری و...

شروع کردم به اصلاح سبک زندگی،اما تغییر خیلی سخته و باید صبور باشی که من نیستم ،واسه همینه که همش غر میزنم سر خودم 

دیدم اینجور نمیشه و شروع کردم از خودم،از درونم و شروع کردم روی ارامش خودم کار کردن .

پس از این موضوع حس خیلی خوبی نسبت به خودم پیدا کردم واسه همین الان حس میکنم کارها بهتر پیش میره.

پس باید با درایت بیشتری عمل کنم .


امروز روز خوبی بود ،چون به خیلی چیزها آگاه شدم .....😊

  • fatemeh khajehasani

عشق کلمه مقدسی است که تا نچشی نمیفهمی،من مثل بقیه دخترا تو سن 18سالگی عاشق نشدم،18که هیچ،تا 29سالگی عاشق جنس مذکر نشدم،تا بالاخره تو این سن حس کردم عاشق شدم شبیه به همون عشق هایی که نوشتن،حس کردم میخوام تمام عمرم رو واسش بذارم،هرچی دارم و ندارم و....

حدود یکسالی از این حس گذشت و من به رو نیاوردم و در دل نهادم،پس از یکسال دل رو به دریا زدم و رفتم جلو و به بهانه تولدش بهش گفتم ،اما اون با خونسردی تمام این حس بی نظیر رو رد کرد و تمام تنم یخ زد اما باز خودمو محکم و قوی نگه داشتم مثل همیشه و لبخند زدم و به خوبی ازش جدا شدم و رفتم و دیگه ندیدمش و صداش رو نشنیدم ......


بازم یاد گرفتم،یادگرفتم که باید بلد باشم تا بتونم بیانش کنم  به وقت،باید خودمو خوب بشناسم،باید گفتگو کردن رو خوب یاد بگیرم و.....


عشق رو با تمام وجود حس میکنم درونم غوغایی است،گاهی اشکم جاری میشه و با خودم گفتگو میکنم و اروم میشم.


قدم برداشتم و راهش رو پیدا کردم(یادگیری مستمر و ارام)...


هرچه از عشق درونم بگم کمه و......

عشق منو به حرکت در میاره و تا نفس دارم کار میکنم و...


امیدوارم بتونم زندگیمو به تعادل برسونم .

  • fatemeh khajehasani

اسمش فاطمه بود در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمد،هیچوقت عشق را در بین پدر و مادرش ندید،از زمانی که دست راست و چپش را شناخت،تنها چیزی که از زندگی دید و یاد گرفت،کار و تلاش بود و کل کل های مامان با بابا سر کوچکترین مسئله ها.

یکی از دلایلی که این شغل رو انتخاب کردم این بود که میخواستم طعم عشق مادری رو بچشم و عاشقانه زندگی کنم.....


این شد که شدم دختری در باد،تازه یادم افتاده که باید عاشق بود،رقصید،دوید،پرید،بچگی کرد،طنازی کرد و....


حالا که 29سال گذشته و خیلی چیزها کمرنگ شده ،من تازه یادم افتاده که مخاطبی واسه خودم پیدا کنم که بتونم دوسش داشته باشم و دوسم داشته باشه،از همه مهکتر اینه که دوست داشته باشه،نمیدونم چرا حس میکنم وقتی کسی رو خیلی دوست دارم و بهش نزدیک میشم اون ازم دوور میشه و سکوت میکنه؟اونوقته که دلم بدجور میشکنه از دست خودم...


تلاش میکنم و بهبودش میدم و در همه حال عاشقی میکنم،من عاشق عشق ورزیدنم......


                                    عشق عمری دوباره میبخشه به من


                    یکشنبه1397/01/26 دوستدار همیشگی شما دختری در باد 

  • fatemeh khajehasani

بیشتر اوقات می نالیدم و غر میزدم به جون خودمو و اطرافیانم،اما توی 30روز اخیر یه تصمیم جدی گرفتم که ننالم دیگه .خب برای اینکه این تصمیم عملی بشه باید اول اگاه میشدم به اینکه دلیلش چیه؟ چرا این اتفاق تکرار میشه؟

نشستم تو کنج خلوت خودم و بهش فکر کردم،دیدم که یه سری چیزها احازه نمیده تا من به کارهام برسم و وقت رو الکی الکی از دست میدم و این باعث میشه من خیلی غمگین و ناراحت بشم و از فشار روانی زیاد شروع میکردم به غر زدن و ناله کردن ......


حالا که متوجه شدم دلیل اینها رو ،سعی کردم زود اقدام کنم.

شروع کردم به استفاده از یکسری تکنیک ها مثل پومودورو ،جدیت،عملگرایی.نه گفتن.....

ناخودآگاه کمرنگ شد و داره از بین میره☺دیگه اون ناله کردن ها نیست و این بسیار عالیه.

خوشحالم که ما آدمها قدرت یادگیری رو داریم و خیلی خوشحالم که بوقت دوستان بسیار خوبی سر راهمون قرار میگیره و بسیار خوشحالم بابت اراده ای که داریم برای رشد کردن و بهبود فردی.....

بهار امسال متفاوت از همه بهارهاست متفاووووووت....


                           شنبه 1397/01/26 ساعت15:45

  • fatemeh khajehasani

توی این چند وقت آگاهی پیدا کردم از خیلی چیزها و تاثیر این آگاهی رو هم دیدم که بسیار شیرینه بوده واسم و میدونم که ادامه داره واسم.

وقتی میشینی یه گوشه دنج و با خودت خلوت میکنی و به خیلی چیزها آگاهی پیدا میکنی  اونوقته که حس میکنی وقت انجام کار و تو باید بلندشی برای حرکت ،باید کوله خودت رو ببندی برای سفر ،سفری به نام تغییر البته به یه یار هم نیازمندی و اون کسی نیست جز آرامش،آرامش اصلی ترین کلمه زندگی منه،

بدون اون خیلی چیزها ناممکن میشه.

و الان 53روزه که به صورت جدی براش زحمت کشیدم  و الان یه کوچولو دارم نتایج شیرینش رو هم میبینم....

وقتی نسبت به نحوه زندگیت،به مشکلاتت،به دلایل اتلاف وقتوقتت،به نگرانیها،

استرسها،غصه ها،برنامه ریزی هات ،آگاه میشی یعنی شناخت پیدا کردی از ریز ترین موضوعاتی که هیچوقت به چشمت نیومده و همیشه باعث غم و اندوهت شده.

هنوز هم باید آگاهی پیدا کنم و بهترین روشی و باید بنویسم و بنویسم و بنویسم ...

ااین روزها روزهای بسیار زیبا و دوستداشتنیه واسم،تغییر اون هم پا به پای تغییر طبیعت،باد و بارون و شکوفه و برگ و پرنده ها و...

خاطره ای به یاد ماندنی خواهد شد😊.


  • fatemeh khajehasani

دیروز به خودم فرصت یه سفر کوتاه رو دادم تا با یه دوست قدیمی دیدار کنم،

لحظه بسیار عزیزی بود واسم،ازش خواستم فقط چند دقیقه ببینمش .

 مثل من on taim نیست،واسه همین با یه تماس عذر خواهی کرد و گفت کمی دیر میرسه، گفتم عیبی نداره منتظر میمونم و نیم ساعتی منتظر موندم تا  رسید نیم ساعتی باهم صحبت کردیم و از احوال هم باخبر شدیم،چند دقیقه به فکر فرو رفت،ازش پرسیدم چرا ساکتی،گفت:جالبه.

سکوتش بابت سوغاتی هایی بود که واسش آورده بودم😊.

دوست گرانبهاترین دارایی من هست،به حدی که حاضرم جوونمم واسش بدم،

دوستانم رو با تمام وجود دوست دارم.و ارزوی بهترینهارو دارم واسشون.


وقتی با دوستانم صحبت میکنم و گاهی میبینمشون،بسیار شاداب و پرانرژی میشم این عالیه،دوستیهای من روز به روز پایدار تر و محکم تر میشه و بازم این عالیه.

خوشبینم به خیلی چیزها تو زندگیم و این خوشبینی انرژی ذخیره میکنه واسم برای ادامه راه....

امروزم هوا بارونی ه و این عالیه ،امیدوارم هوای دلتون بارونی نباشه ،روزگار به کام شما...

  • fatemeh khajehasani

زندگی را زندگی باید کرد،توی این 50روز خیلی چیزها یاد گرفتم امیدوارم بتونم با تکرار و تمرین و اجرای یاد گرفته هام تغییراتم رو موندگار کنم تو زندگیم و روز به روز بهبود ببخشم این زندگی دوست داشتنی رو .

میخوام لیست کنم آموخته هام رو👇

1:در همه حال باید آرام بود(آرامش سرچشمه تدبیر است).

2:برای تغییر هیچوقت نباید عجله کنیم،تغییری تغییر خواهد شد و برلی همیشه موندگار که آرام آرام صورت بگیرد و با گوشت و پوست و خون زندگی یکی شود.

3:دارم سعی میکنم قبل از اینکه حرفی بزنم اول تو دهنم مزه مزه کنم تا بعد از گفتنش دچار پشیمونی نشم.

4:سعی خودم رو به خوبی بشناسم .

5:یادگرفتم به خودم عشق بیشتری بورزم،لحظات شادی بیافرینم و از تنها بودن هام لذت ببرم.

6:خط قرمزهای خودم رو لیست کردم،تا هرکسی به خودش اجازه هرکاری رو نده.

7:قدرت نه گفتن به خودم و دیگران رو تقویت کردم .تمرین خیلی سختیه اما شدنیه و من اینکار رو کردم.

8:خوش بگذرونم در همه حال👈کار،استراحت،سفر،گردش،روزهاروزهای سخت و...

9:مخاطب خودمو پیدا کنم،همه ما ادمها به رابطه عاطفی نیاز داریم،پس نباید انکارش کنیم.

10:.....


اگر بخوام بنویسم چندین مورد باید بنویسم،الان اصلی ترین هایی که اجرا کردم رو نوشتم.تو وبلاگ های بعدی ادامه میدم حتما..


          فاطمه جووونم دوستت دارم و مطمئنم موفق ترین خواهی شد.

  • fatemeh khajehasani