دختری در باد

روزنوشته

دختری در باد

روزنوشته

سلام،سلام

وای که امروز چه روزی بود😊من عاشق بارونم و تمام امروز تا الان که نشستم پای وبلاگ نویسی و ساعت 18:34دقیقه است یکسر داره بارون میباره و سروصدای عجیبی به پا کرده،خیلی خیلی خوشحالم که بالاخره تو زمستون امسال رابر هم یک شبانه روز  کاملا بارونی به خودش دید.

امروز سه بار مجبور شدم برم بیرون از خونه و مثل موش آب کشیده برگردم خونه😊امروز منو یاد بچگی هام انداخت که چه باذوق و شوق میپریدیم زیر بارون و با اون حال و هوای بچگی واسه همه دعا میکردیم.....یادش بخیر ،چه زود میگذره.

حال و هوای عجیبیه،اینروزها خودمو مجبور کردم بیشتر فکر کنم،به خودم ،به زندگی،به اتفاقاتی که میافته و به خیلی چیزهای دیگه..... و این فکر کردن هر روز دل منو ارومتر و ارومتر میکنه.......منو از اون همه استرس های الکی به دور میکنه

 و این یه حس بسیار عالیه،ممنونم از خدا که ادمهایی رو سر راهت قرار میده تا تو رو تلنگر بزنند و باعث بشن تا تو بیشتر بیاندیشی و قدرقدردان باشی...

در اخرین جمله ام میخوام بنویسم امروز خیلی عالی بود مخصوصا با این باروون و خیس شدن ها عالی تر هم شد😉خدایا سپاسگزارم🙏

امروز به خودم تشکر و و قدر دانی رو یادآوری کردم.


                                              یکشنبه1396/12/06.  ساعت18:43شب

  • fatemeh khajehasani
1396/12/05

با صدای الله اکبر اذان  از خواب بیدار شدم ،ساعت 5صبح بود.با خدا درد و دل کردم و رفتم سراغ شروع یه روز عالی،زمانی عالی خواهد شد که لیست کارها رو بنویسی و بذاری جلو چشمت.یه صبحونه عالی خوردم و حرکت کردم به سمت مدرسه،حس عجیبی داشتم،راه رفتنم مثل روزهای قبل نبود ،ارامش عجیبی داشتم،استرسی وجود نداشت و من لحظه شماری میکردم برسم مدرسه،
به 40%از لیست کارها رسیدگی کردم و انجام شدند،امروز خیلی خوب بود .
اینم از روز نوشته امروزم👌😊

امروز یادگرفتم که آرامش سرچشمه تدبیر است.

                                                شنبه1396/12/05 ساعت 14:50ظهر
  • fatemeh khajehasani
96/12/03
این روز نوشته متعلق به روز پنجشنبه است سوم اسفندماه،دلم خواست بنویسم تا شاید جبران شه ،کاری که به وقت انجام ندادم.

حدودا ساعت 6صبح بیدار شدم و ذهنم سخت درگیر زمان بود و حس و حالی که داشتم در مورد مواردی که اونها رو مشکل میدونم،روز خودمو با نرمش و ورزش شاد شروع کردم و پیگیر یه تمرین شدم ،قرار بود یه فیلم رو ببینم و باید دانلودش میکردم  ،به دلایلی نمیشد اینقدر سماجت به خرج دادم که بالاخره دانلود شد .روز خوبی بود .......


امروز یادگرفتم که بنویسم تا بتوانم تمرکز بیشتری داشته باشم
                                              ساعت17:40      1396/12/03چهارشنبه
                      
  • fatemeh khajehasani

    1396/12/02                   

امروز شروع یه چالش 100روزه بسیار خوبه واسه من ،منظورم وبلاگ نویسی

هستش،کاری که تاحالا انجامش ندادم و الان میخوام 100روز باهاش کار کنم.

مطمئنم که روزنوشته های بسیار عالی خواهم نوشت😉.    


و اینک اولین روز نوشته فاطمه👇

       


                                       شیطنت امیرعلی😜

روز من با آرامش عجیبی شروع شد،ساعت 6:30بود که از در خونه راهی مدرسه شدم.

هر روز از خانه تا مدرسه رو پیاده میرم،نسیم خنکی گونه های منو لمس میکرد ،

هوا بسیار دلچسب بود.روز با با سروصدای گل پسرا شروع شد.

امیرعلی امروز خیلی شیطنت کرد ،صابونش به رخت بیشتر بچه ها خورد و همه شکایت میکردن و در جواب عصبانیت بقیه فقط لبخند میزد،در اینجورمواقع ادم میمونه در مقابل اینجور بچه ها چکار کنه،هیچ صلاحی جواب نمیده،تنها کاری که توانستم امروز ازش جواب بگیرم محروم کردن امیر علی از زنگ تفریح بود .

امروز هم مثل بقیه روزها، به خوبی طی شد و من بازم مثل اول صبح با آرامش عجیبی به خانه برگشتم.


  • fatemeh khajehasani

96/12/04

سلام سلام، دیروز ننوشتم ،اما امروز جبرانش میکنم،اخه درگیری زیادی داشتم ،میدونم اینم بهونه است بازم بهونه آوردم😥دیروز رو ننوشتم ولی الان مینویسم.

امروز جمعه چهارم اسفندماه هستش و من همچنان با ذهنم درگیرم

اخه تو کجایی؟میخوای چکار کنی؟باید یه برنامه منسجم و منظم داشته باشی،

اخه چقدر تکرار؟از یه جایی باید شروع کنی.....


اینها جملاتی است که همچنان واسم تکرار میشه و منو مجبور میکنه که بیشتر بیاندیشم،طبق گفته استاد دیروز سخت پیگیری کردم تا تونستم فیلم جنگجوی درون رو دانلود کنم و توی سه زمان مناسب دیدمشو امروز بالاخره تموم شد

خیلی عالی بود ،خیلی موارد رو یادگرفتم اما ننوشتم،فقط دلم میخواست ببینمش .

امروز روز پرکاری داشتم ،درخدمت خانواده بودم و یجورایی خودمو رها کردم از فکرهای بیخود و پر استرس .

امروز تصمیم گرفتم،اونم یه تصمیم بسیار دوستداشتنی....

میخوام از زندگیم لذت ببرم و تا بتونم استرس و اضطراب های بیخود رو بریزم بیرون.....

امروز یادگرفتم که به دلیل کامل گرایی اهمال کاری نکنم،کار باید انجام شود.


                                         شنبه1396/12/04ساعت15:20

  • fatemeh khajehasani

امشب سه شنبه شب یه جلسه در مورد مدرسه داشتم ،در مورد مدیریت تمام امور مدرسه،هنرشاگردی کردن

یاد گرفتم که ارام ارام حرکت کنم،یاد گرفتم که صبر داشته باشم.

یاد گرفتم که هر روز تمرین کنم اونم با سماجت زیاد ،یکی از تمرین ها که به دلم نشست این بود که هر روز یکساعت فقط و فقط به خودم فکر کنم.

این جلسه بسیار پربار بود و ارامش بسیار عالی به دنبال داشت واسم.

  • fatemeh khajehasani


مشکلات مانع کار نیستند بلکه معلم مان هستند.در درون هر مشکلی بذر سودی نهفته است برابر یا بیشتر از خود مشکل.

در راه موفقیت مشکلات را تبدیل به پله های صعود کنید .

           

کتاب: مشکلات را شکلات کنیم 

نویسنده:مسعود لعلی

صفحه:۱۳۴

  • fatemeh khajehasani

گاهی تو مسیر زندگی با مانع هایی برخورد میکنی که میشه یکی از راه های صعود به قله ای که چشم تو رو به جهانی روشن میکنه که در رویا میدیدی،

پس همه مانع های مسیر زندگی بد نیستن. گاهی باید برای برداشتن مانع کمی ترمز کرد و ارزش اینو داره که ساعتها بهش فکر کنی و در خودت فرو روی 

گاهی این مانع ها باعث میشن تو رعه دیگری انتخاب کنی پس نگران نباش ارزش ریسک رو داره قدم در راهی دیگر بگذار و برو برو تا  بزرگ شوی،قوی شوی،کمی فکرت رو بکار اندازی،برو تا کشف جدیدی انجام دهی.

ای کاش کمی مثبت بنگریم و سعی نکنیم به مشکلاتی که توی راه زندگی برخورد میکنیم بجنگیم و به زور بخواهیم از سر راه برداریم پس بهتره انعطاف داشته باشیم و از وجود آنها استفاده کنیم و به سرسبزترین و با صفا ترین روستای زندگی برسیم.

اونجاست که با تمام وجود بزرگترین  لذت دنیا نصیبمون میشه که شاید نتوانیم وصفش کنیم واسه دیگری.

کمی دلمان به حال خودمان بسوزد .نگذاریم زمان های طلایی زندگیمون از دست برود.

  • fatemeh khajehasani


چمدانت را که به دست می گیری


چیزی در من از دست می رود…


باور کردنی نیست


که چگونه


حجم اینهمه خاطره


در چمدان کوچکت جا می شود !


فریاد می زنم اگر


این بغض لعنتی امانم دهد !


امان نمی دهد…


پس آهسته زیر لب می گویم:


"مراقب خاطره هایمان باش ...

  • fatemeh khajehasani