دختری در باد

روزنوشته

دختری در باد

روزنوشته

معلم بزرگترین فردی هستش که جملاتی رو توی ذهنت حک میکنه که تو عمرت پاک نخواهد شد.

منم معلم های بسیار خ.بی داشتم در مراحل مختلف زندگیزندگیم.


معلم انسانیست که تاثیرش در تمام عمر دیده میشود.

سعی کردم با شاگردی کردنم ،قدردان تمام معلم هایم باشم و با بکاربستن اموخته ها نام معلم رو همیشه زنده نگه میدارم.


و الان وقت اون رسیده که خودمم به نوعی معلم موثری باشم .

  • fatemeh khajehasani

من عاشقم،عاشق خیلی چیزها ،این عزیزترین دارایی منه،هر روز از خدا ممنونم بابت این لطف بزرگ.


با این همه حرف صحبت گاهی با خودم خلوت میکنم،میبینم که هنر عشق ورزیدن رو باید بلد باشی ،نیاز داری آموزش ببینی.


چند وقت پیش رفتم کتابفروشی و کتاب هنر عشق ورزیدن رو دیدم و خریدم و الان چند روزی هستش که دارم هر روز چند صفحه ای ازش میخونم و بسیار عالی.

وقتی به اساتید خوب دسترسی نداری،باید خود آموز شی و از کتاب استفاده کنی و یاد بگیری.

توی کتاب در مورد تمرین عشق ورزیدن گفته .


تصمیم دارم هنر عشق ورزیدن رو واسه خودم شفاف کنم،مخصوصا در زمینه ازدواج

اخه بیشتر اوقات با مامان بحث میکنیم در مورد این موضوع،نه میشه ازش فرار کرد،نه میشه ندونسته واردش شد.

پس تصمیم گرفتم روزانه نیم ساعت واسش زمان بگذارم و بهش خوب فکر کنم و شفافش کنم واسه خودم و بعد در موردش یاد بگیرم و به کار ببندم .


مهمترین مطلبی که این روزها یاد گرفتم اینه که هر چیزی رو باید واسه خودت شفاف کنی تا بتونی بهش برسی 


مطلبر که تو ذهن ادم گنگ و نامعلوم باشه ،هیچوقت بهش نمیرسی .


(شفافیت )کلمه بسیار زیبایی هستش که زندگی و ادامه راه آدمها رو به دنبال داره.

عشق و زندگی و همسر آینده و روش زندگی من باید شفاف شود تا نتایج رو ببینم

  • fatemeh khajehasani

بزرگ‌ترین دستاوردها

نصیب کسانی می‌شود که

به یک آغاز کوچک ، راضی بوده‌اند . . .


همیشه از کم شروع کن ،موفقیت بزرگ نتیجه موفقیت های کوچکی است که در ابتدای راه کسب کردی.


فقط باید در انجام مکرر سماجت داشته باشی،در عین حال باید شفافیت وجود داشته باشه،از همه مهمتر آرامش و آرام حرکت کردن هستش تا بشینه به قلب و ذهنت و بتونی آینده خوبی رو برنامه ریزی کنی.


همیشه به آغاز کوچک خود راضی باش و قدم ها رو کوچک اما پر قدرت بردار.


امروز که کتاب اثر مرکب رو میخوندم جالب بود که همین موضوع رو بیان میکرد.



  • fatemeh khajehasani

توی خانواده ای بزرگ شدم که به مطالعه و.... اهمیتی داده نمیشد،بیشتر زندگی رو من در حال انجام کار بودم و کار و فعالیت اهمیت زیادی داشته و داره، توی خانواده ما.الان کمی غمگین و ناراحتم که چرا مطالعه و کتاب و حتی نوشتن پر رنگ نبود تو خونه ما ،من میتونستم موفق تر از اینا باشم.

همیشه به همه افراد میگم افسوس نخورید ،همین الان پاشین و شروع کنید.اما میبینم بازم گاهی بر میگردی به گذشته و کمی افسوس میخوری که ای کاش بهتر عمل کرده بودم،زمانی این حس میاد سراغم سعی میکنم از گذشته درس بگیرم و در حال زندگی کنم و برای آینده برنامه ریزی کنم.

الان حدود دوسال هستش که شروع کردم و دارم مطالعه میکنم و گاهی مینویسم،تازه معنای زندگی رو میچشم و روزهای بسیار خوبی رو پشت سر میذارم .

از بچگی تو ذهنم خیال بافی های زیادی میکردم،همیشه دوست داشتم موثر باشم،آموزش بهم،یادمه که وقتی میخواستن برای داداشم برن خواستگاری تمام نوه ها رو میذاشتن واسه من ،منم میشدم معلم و تدریس میکردم😊اخه خانواده پرجمعیتی دارم و از این بابت خوشحالم.

معتقدم که بچه ها شغل آینده شون رو بازی میکنن ،درسته منم از بچه گی عاشق معلمی بودم و الانم 12سال که معلمی میکنم.


و این چیزیه که در خانواده پرجمعیتم بدست آوردم.


الانم خیالات شیرینی تو ذهنم پرورش میدم و از خدا خواستم که کمکم کنه تا بتونم به خوبی بهشون دست پیدا کنم.

مینویسم،به خودم قول دادم در مورد همه خ.استه ها و عقاید و خیالات و برنامه ها و.... بنویسم 

برنامه ها تو ذهنم دارم ،فقط باید همت کنم و پیگیری و هیچوقت ناامید نشوم و به راهم ادامه بدم البته همراه با آموزش و گرفتن مشاوره و راهنمایی از متخصص .


  • fatemeh khajehasani

امروز میخوام در مورد زمان صحبت کنم،کلمه ای که در تمام سالها،ماه ها،روزهای زندگیم بهش فکر کردم و هیچوقت برای استفاده بهتر ازش اونجور که دوست داشتم ،تلاشی نکردم.


اما امسال بعد از 29سال زندگی به خودم گفتم دوست دارم زوووم کنم روی این کلمه که تمام عمرم بهش فکر میکردم ،دوست دارم در موردش بدونم ،دوست دارم درست استفاده کردن ازش رو یاد بگیرم،واسه همین گفتم باید به فوق تخصص مراجعه کنم ،اخه اینجوری نمیشه،همیشه باید به متخصص مراجعه کنی تا نتیجه بگیری.


وقتی کودک بودم همیشه از دهان بزرگترها این جمله رو میشنیدم 👈(وقت طلاست)

اما به سادگی از کنارش میگذشتم و.....   تازه میفهمم وقت طلاست،یعنی چی.


من اعتقاد دارم، هر زمان که احساس نیاز کردی برو  دنبال یادگیری که دیر نیست .


و الانم بسیار خوشحالم که قبل از سال کلمه زمان رو انتخاب کردم و رفتم دنبال یادگیریش،جا داره اینو هم بگم که رفتم دنبال یادگیری استفاده درست از زمان اما در کنار یادگیری اون مشکلاتی رو رفع کردم که باورم نمیشد مشکل باشن و مطالبی رو یاد گرفتم که هیچوقت حتی بهشون فکر هم نکرده بودم .


میخوام بهتون بگم که زمان شد بهانه ای برای یادگیری زندگی من .


درس زندگی آموختم،درس آرامش درونی رو آموختم،درس لاکپشتی حرکت کردن رو آموختم،درس اعتماد به دیگران رو آموختم،درس آرام آرام حرکت کردن رو آموختم،درس خودساختگی رو آموختم،درس روی پای خود ایستادن رو آموختم،درس ایده پردازی و چاره اندیشی رو آموختم،درس محکم نه گفتن رو آموختم،درس بی ریا کمک کردن به دیگران رو آموختم،درس شاد زیستن رو آموختم و درسهایی که دوست ندارم اینجا در موردشون صحبت کنم.


یادمه وقتی مشورت گرفتم ،اولین تکلیفی که برای من تعیین شد ،نوشتن وبلاگ بود،قرار شد یه چالش 100روزه داشته باشم.


اولش کمی اضطراب داشتم و گفتم اخه تو این 100روز من چی بنویسم و اصلا من میتونم ؟؟...خلاصه در مقابل استادم سکوت کردم و گفتم چشم،اما از درون میجوشیدم ....

از همون روز شروع کردم ،از 3خط نوشتن در مورد دغدغه هام،مشکلاتم،اتفاقات روزانه ،درد دل ها  و خلاصه هر چیزی که ذهن منو درگیر خودش میکرد مینوشتم....


و الان 90روز گذشت و تازه فهمیدم که اگر بخوای تغییر کنی باید پای تمام تعهداتت بایستی و خودت رو با خودت روبرو کنی و راهنمای خوبی داشته باشی.


90روز گذشت ،در این روزها خاطرات تلخ و شیرینی واسه خودم ساختم و الان حس بسیار تا بسیار خوبی دارم ،طوری که با خودم تصمیم گرفتم که هزینه رشد خودم رو ماهانه کنار بگذارم و به این راه ادامه بدم تا بتونم عضو مفیدی برای جامعه و مخصوصا پاک ترین و معصوم ترین اعضای جامعه (گل پسرای عزیزم)منظور دانش آموزان من هستن😊،باشم.


امروز و روزهای دگر بهترین روزهایی خواهند بود که من میگذرانم😍😊.


                       جمعه1397/03/04.   ساعت9:15صبح

  • fatemeh khajehasani

گاهی فکر کردن معجزه میکنه،مثل امروز که من تصمیم گرفتم بشینم لب باغچه و خوب فکر کنم،به خودم،به زندگیم،به تغییراتی که صورت گرفته،به اشتباهاتی که نا آگاهانه انجام میدادم .

و در نهایت به آموخته هام فکر کردم وخیلی موارد دیگر.


الان میخواام اینو با شما در میون بگذارم


من گدای محبت شده بودم و هر روز محبت رو از دیگران گدایی میکردم و خودمم متوجه نبودم😔.



چند دقیقه ای حس بسیار بدی به من دست داد،به حدی که زدم زیر گریه و های های گریه کردم ...


اما یاد حرف شما افتادم که گفته بودین اشتباه کن ،امسال رو اشتباه کن ...


با وجود شما و تمام اون نکته هایی که هر روز بهم میگفتین تونستم به خودم ثابت کنم که یک انسان والاتر از اون چیزی هستش که بخواد گدایی کنه،انسان بسیار ارزشمنده و باید به خودش ارزش قائل شود و سعی کنه عضو مفیدی واسه جامعه اش باشه و خدمت به دیگران رو فراموش نکنه.



بارووون امروز تمام این غم ها رو از وجودم شست و بازم من مثل یه مرغ عشق از قفس آزاد شدم و توی آسمون ابری خدا بال زدم ،رها از وابستگی،رها از احساس نیاز،رها از غم و غصه،رها از هیچ فکر آزار دهنده ای...



از خدا ممنونم که به وقتش انسانی رو مانند شما سر راه من قرار میده تا دوباره منو به خونه خودش بازگردانند.


امروز دوباره معشوقه خودم رو پیدا کردم،مدت ها بود که خدا رو فراموش کرده بودم😔.



 دوست داشتم این حس بی نظیر رو با شما درمیون بذارم و به نوعی از خدا و بنده پر از مهرش تشکر کنم.


💐💐💐💐🙏💐💐💐💐

  • fatemeh khajehasani

امروز پنجشنبه است و هوای اینجا بسیار خنک و دلچسب.


امروز دلم هواکرد تا برم توباغ جلوی مدرسه و قدمی بزنم و اون گل های بنفش گاوزبون رو که چشمک میزدن بچینم.

من با طبیعت خیلی خوب ارتباط میگیرم ،به حدی که منو میبره به رویا هایی که دارم.

در حین اینکه گل های گاوزبون رو میچیدم سوار بر ماشین زمان شدم و رفتم به گذشته و به دوسال گذشته سفر کردم و به تمام اتفاقاتی که افتاده واسم سرزدم،گاهی لبم خندیده بود،گاهی اشکم در اومده بود و گاهی توان راه رفتن نداشتم ،گاهی در مقابل خیلی چیزها مقاومت میکردم و .....

سفر بسیار دل انگیزی بود و سعی کردم تو این سفر چند تا سوغاتی ناب واسه خودم جمع کنم و بیارم تا دیگه امسال نخوام خیلی چیزها رو تکرار کنم.

و دوباره برگشتم به زمان حال نصف گل های گاوزبون رو چیده بودم و به کوچولو نگرانی در خوپم دیدم 

نگران این بودم که کاش اقدامات الان هم به نتیجه برسه و بتونم سالی سرشار از خوبی و شادی و موفقیت رو پشت سر بذارم.

ایده های خوبی رو در سر دارم،دوست دارم به تک تک بچه ها و خانواده هاشون کمک کنم .


الان چند تا قول به خودم دادم:


1:هر روز سپاسگزار باشم و از خیلی ها سپاسگزاری کنم.


2:هر شب برنامه روز بعد رو روی کاغذ بنویسم.


3:هر روز در مکان مشخص و ساعت مشخص یک ساعت مطالعه رو داشته باشم.


4:واسه خودم و خانواده زمان مشخصی رو در نظر بگیرم.


5:از تک تک لحظات زندگی لذت ببرم.


6:زندگی رو زندگی کنم.


7:با تمام انسانها با مهربانی رفتار کنم.


8:محبت رو گدایی نکنم😔.


9:روی خود ارزشمندی حسابی کار کنم.


10:واقعیت گرا باشم.


11:از همگان بیاموزم.


12:ترفندهای شخصی که میتونه منو از حال بد به حال خوب ببره پیدا کنم و حسابی تمرین شون کنم.



اینا مهمترین نکاتی بود ،از آموخته های من که بسیار تا بسیار واسم مهم هستن و بیشتر روز ذهن منو درگیر خودشون میکنن .

و خوشحالم که هر روز به تعهداتم فکر میکنم و بهتر از دیروز بهشون عمل میکنم.

  • fatemeh khajehasani

خیلی از اتفاقات طبیعیه،یکیش اینه که توی یه دوره آموزشی عالی شرکت میکنی و شروع بسیار عالی داری و سه چهارم راه رو بسیار خوب طی میکنی و ... اما به دلایل کارهای زیادی که پیش میاد تو نمیتونی راهت رو به همون خوبی طی کنی و یه جورایی حالت بد میشه و از درون هم میجوشی که چه کنم ،کدومش واجبتره و... بالاخره اولویت بندی میکنی و انجامشون میدی و با خودت تصمیم میگیری که هرطور شده روزانه وقت بذاری واسه دوره و تا موقعیت بسیار عالی و بدست بیاری و جبران کنی این کم کاری رو ....


الان میخوام بگم که من توانستم اون روزهای پرکار رو به خوبی پشت سر بذارم و دوباره زوووم کنم روی دوره آموزشی و حسابی کار کنم و امروز حال بسیار خوبی  دارم ،چون دوباره دارم به خوبی پیش میرم با حال خوب و لذت فراوان ..


صبوری والاترین نعمته واسه انسان ها و همینطور تعهد روزانه حتی در مدت زمان کم ...


امسال نکات بسیار زیبا و عالی آموختم ،به خودم قول دادم بتونم به دوستان خوب خودمم کمک کنم .....

و در نهایت میخوام از شخص خودم سپاسگزاری کنم بابت این همه تلاش و پشتکاری و استمرار،به خاطر صبوری کردنم،به خاطر اعتماد کردن به خودم و انسان های دیگه،به خاطر توانایی که در گذر سریع از حال بد به حال خوب دارم.

از خدا سپاسگزارم که همیشه و همه جا هوای منو داره .


امروز یاد گرفتم سپاسگزار باشم .🙏🌹🌹

  • fatemeh khajehasani

  • fatemeh khajehasani

چند وقتیه که دوست دارم حال خوب خودمو با بهترین دوستم در میون بذارم،اما دو دل بودم،میگفتم شاید نتونم به خوبی منتقل کنم و دوستم حس بدی پیدا کنه و فکر کنه میخوام مجبورش کنم یا شاید بهش تحمیل کنم.

واسه همین چند روزی به خودم فرصت دادم تا بتونم سر فرصت باهاش صحبت کنم،دیروز باهاش تماس گرفتم اما صداش منو نگران کرد ،چون حالش خوب نبود .

تا اینکه امشب احوالش رو پرسیدم و دیدم بهترین فرصته برای صحبت کردن .

ازش خواستم تا فرصتی بهم بده تا صحبت کنیم ،بعد از ساعتی دیدم خودش تماس گرفت باهام و بسیار خوشحال شدم 


حدودا نیم ساعت صحبت کردیم ،بیشتر زمان رو من حرف زدم و از دستاوردهام گفتم و تغییراتی که در من صورت گرفته ،تمام مدت ساکت بود به حدی که یه لحظه فکر کردم کسی اونور خط نیست😊

تاثیر حرف هامو حس میکردم ،همینقدر کافی بود ،برای امشب کافی بود.


دوست دارم فرد موثری باشم تو زندگی دوستان خوبم ،ارتباط با دوست یادگیری رو به دنبال داره،دوستان خوبم رو خیلی دوست دارم خیلییییی


تا جایی بتونم واسشون وقت میذارم ....


                                                آرزوی بهترینها رو دارم واسشون.

  • fatemeh khajehasani