دختری در باد

روزنوشته

دختری در باد

روزنوشته

۲۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

شفافش کن..


امروز بعد از دوازده ساعت کاری خسته‌کننده آمدم خانه، نیم‌ساعتی ولو شدم کفِ زمین و از دست کت‌شلوار رها شدم و استراحتی کردم. به چند پیام دوستانه پاسخ دادم و یک تجربه‌ی ذهنی خوب داشتم که الان می‌خواهم برای شما بنویسم.


( این یک مثال و نمونه است - در ادامه ساختار و چراییش را می‌گویم)


موقع آمدن به سمت خانه، پشت فرمان و توی ترافیک، داشتم به این فکر می‌کردم که امشب واقعاً می‌شود کاری کرد و از زمان کوتاهی که دارم برای چه چیزی می‌خواهم استفاده کنم.


پاسخ من ساده بود:

- استراحتی کوتاه

- چند دقیقه پاسخ به پیام‌های دوستان

- شام

- مطالعه

- خواب


و مهمترین تصمیمم، مطالعه‌ای که می‌خواستم انجام بدهم. زمانی مشخص ( حدود شصت - کتاب مشخص )

خسته بودم اما آرام بودم؛ چرا که می‌دانستم دقیقاً شب را چگونه خواهم گذراند و در این فرصت محدود، کاری کوچ در راستای همه‌ی کارهای بزرگ‌ام انجام خواهم داد.


✴  این تکنیک شفاف بودن ذهن و کارها را جدی بگیریم

داستان من در بالا فقط یک مثال بود.

ممکن است هرکسی به آن یک ساعت باقی‌مانده‌ی شبش فکر کند و چیزی دیگر را به یاد بیاورد و بخواهد انجام بدهد، هرچه باشد خوب است اگر این نکات را رعایت کنیم، خوب‌تر خواهد بود:


- وقتی به ساعتی از روز فکر می‌کنیم که احتمال بیکاری داریم، کاملا شفاف بدانیم که قرار است چه کاری را ادامه بدهیم


- این کار به کارهای روزهای قبل و آینده مرتبط باشد، برد بیشتری خواهیم داشت.


همین 😉 


امیدوارم شما هم ذهنی شفاف برای کارهای روزانه و هفتگی خود داشته باشید و بتوانید با #مدیریت_زمان مناسب، از فرصت محدودی که برای زندگی داریم، بهترین استفاده را ببریم.


پس تا می‌توانی شاخ و برگ‌های ذهنت را بزن و شفافش کن.


با آرزوی بهترین‌ها

سجاد

@sajadSoleimani_ir

l آموزش مدیریت زمان


یه موضوع ساده اما بسیار کاربردی👌👌


این موضوع ساده،دو روزه که منو بدجور به فکر واداشته .

متوجه شدم که اگه کارها عقب میافته دلیلش همین موضوع ساده است و بس

تصمیم گرفتم که روی این موضوع ساده حسابی کار کنم و هر روز چند دقیقه واسش وقت بذارم....

  • fatemeh khajehasani

آرامش واسه من شده بود ستاره سهیل و همیشه دنبالش بودم و بدستش نمیاوردم تا اینکه نشستم و درست و حسابی بهش فکر کردم و رفتم تو وادی آموزش و دنبال هدف ،وقتی روی مسائل اصلی زندگیم کار کردم ،کم کم آرامش هم همراهشون اومد.

امسال که روی ریزترین نکات کار کردم و بهترین عادتی که پیدا کردم (نوشتن)در مورد دغدغه های ذهنی روزانه ام و دوستی های خوب ،

اینها همه شد عواملی که 80%آرامش منو تامین کرد .

الانه که یه جورایی موندگار شده تو وجودم.

تاثیر فوق العاده ای داره روی اکثر  بعد های زندگی انسان.


دلم میخواد امشب از اون شبهایی باشه که قراره فاطمه بره سراغ کلمه بعدی ،چون به آرامش رسیده و  دیگه وقتشه بره سراغ لیست کلمات بعدی...


  • fatemeh khajehasani

گاهی دلت میخواد به خیلی چیزها دست رد بزنی،به دستورهایی که تاحالا شنیدی و نه نگفتی و همش گفتی بله،چشم قربان.


وقتی دلت هوای یه سفر تفریحی میکنه حتی 30ساعته ،پاشی و دلت رو به دریا بزنی و بری 


امروز صبح که از خواب بیدار شدم رفتم ترمینال و دنبال یه بلیط تا برم به دیدار یه دوست خوب تا بتونم کمی خستگیهای چندماه رو ازتنم بیرون کنم ،خلاصه دل رو زدم به دریا و با مامان صحبت کردم و رفتم ترمینال و پرس و جو کردم تا یه بلیط اصفهان بگیرم و.....


اما متاسفانه تو خونه ما رسم های بدی هستش ،اینکه فاطمه حق نداره تنها جایی بره و واسه یه سفر کوتاه باید از چندین نفر اجازه بگیره و همه دنیا رو خبر کنه تا بخواد یه سفر بره


بدترین قسمتش همین بود،وقتی زنگ زدم واسه خداحافظی با مخالفت های زیادی روبرو شدم و...

اما ایندفعه از اون دفعه ها نبود،چون من تصمیم خودمو گرفته بودمو و میخواستم برم 

دلم لک زده بود واسه یه سفر تنهایی.


با اینکه مخالفت ها رو شنیدم ،رفتم.

بله رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم و اللنم که دارم مینویسم بیشتر راه رو اومدم ...

معلوم نیست وقتی برگردم قراره چی بشه و......


خوب یا بد حس میکنم لازم بود و باید انجامش میدادم ...


همش فکر میکنم که خانواده من هنوز فکر میکنه من دختر 18ساله ام و منو باور ندارند .

این بدترین حسیه که تجربه اش کردم.



گاهی دوس داری ناخلف باشی تا شاید باورت کردن ،تا شاید تونستی خاطره خوبی بسازی واسه خودت،تا شاید برای اولین بار از دست خودت راضی باشی.

  • fatemeh khajehasani

گاهی، روزهای زندگی باب میل تو نیستن و به دلیل بهم ریختگی برنامه ای که تو ذهنت داشتی تو رو غمگین و ناراحت میکنن.خب اینجا دوتا حالت وجود داره یا تسلیمشون میشی و میری تولاک و غمگین و ناراحت و چند روز دیگه رو هم واسه خودت خرااب میکنی یا اینکه فوری با برنامه ای که تو ذهنت ریختی روبرو میشی و کمی تغییرش میدی و اجازه نمیدی غم و ناراحتی بر تو غلبه کنه و سریع اوضاع رو بهتر میکنی و شادی رو دعوت میکنی به خونه خودت.

درسته دارم در مورد نقطه کنترل درونی حرف میزنم ،همون چیزی که امروز 

یکی از بهترین اساتیدم در موردش نوشته بود که هرکی رو نقطه درونی خودش کنترل داشته باشه برنده است و میتونه اوضاع رو تغییر بده بدون اینکه بخواد مقصر پیدا کنه.

امروز که داشتم با یکی از بهترین دوستانم در مورد همین موضوع صحبت میکردیم،ایشون میگفتن زندگیم خیلی بهم ریخته است و کنترلش دست من نیست ،من یاد روزهای اول خودم افتادم منظورم  روزهای شروع آموزش  و جدیت خودم برای تغییر رو میگم ،که ذهن مغشوش و بهم ریخته ای داشتم،به ایشون گفتم موفقیت راز و رمزهایی داره که هیچوقت به چشم نمیاد و برای ما بسیار ساده و پیش پا افتاده هستن،همیشه فکر میکنیم ادمهای موفق حتما کارهای سختی انجام میدن که موفقن.


نه اونها کارهای ساده ای انجام میدن اما به صورت منظم و مداوم....

من صحبت میکردم و دوستم ساکت ساکت بود و به حرفهای من گوش میکرد .

اول باید یه سبک زندگی منظمی واسه خودمون ایجاد کنیم،اونوخت که موفقیت خودش مهمون عزیز ما میشه و...😊

اینجاست که میگم باید کمی روانشناسی بدونیم و خودمون رو به خوبی بشناسیم.

تصمیم گرفتم خودشناسی رو بیشتر کار کنم😊......و تمام تمارین خودشناسی رو دوباره تمرین کنم و مطالعه مجدد داشته باشم

فقط باید بخوااای تا بتونی موفق شی و تکرار و تمرین یادت نره اونم هرروز حتی شده 10دقیقه....

روزهای خوب و خوش ساختنیه ،هیچوقت انتظارشون رو نکشین،بلکه زود دست بکار شین و بسازین،من امروز رو که روز بسیار خوبی بود واسم رو خودم ساختم و الان بسیار شاداب و پر انرژی ام.

  • fatemeh khajehasani

چند وقت پیش تصمیم گرفتم توی یه جلسه حضوری با یکی از اساتید خوبم شرکت کنم.


وقتی تصمیمی جدی میگیرم حتما عملی خواهد شد.

اما این دفعه برنامه های مدرسه بسیار زیاد بود،تا رسیدم کرمان دیر شده بود و دیگه راهی برای سفر نداشتم😑بسیار غمگین شدم.

چون بهترین فرصت رو از دست دادم،بعضی از فرصت ها به سختی ایجاد میشن و تو فقط باید زرنگ باشی و حسابی استفاده ببری.

که من امروز زرنگ نبودم و نتیجه اش شد ناراحتی خودم و داداش.

اما درس گرفتم (هرآنچه تو میخوای همیشه اتفاق نمیافته)

و اینکه گاهی باید به شفاف نبودن دنیا بیاندیشیم.


آموزش حضوری رو بیشتر از آنلاین دوست دارم.


دیگه وقت افسوس خوردن نیست،فاطمه جان پاشو و ادامه راهت رو برو.

میدونم که دوباره این فرصت عالی رو پیدا خواهی کرد و تو موقعیت بهتری استادت رو ملاقات خواهی کرد👌👌👌 

  • fatemeh khajehasani

ایده های خوب زود میاد به ذهن ادمها اما تا به اجرا میرسه زمان زیادی رو میبره،یادمه سال 1388بود که رفتم دنبال مجوز واسه تاسیس مهدکودک اما اتفاقاتی افتاد و نتونستم بگیرمش و محیط کار خودم رو از مهدکودک به مدرسه تغییر دادم و رفتم مدرسه و حدود 10سالی کار کردم و 

تا اینکه رسیدیم به سال 95 .

اینجا بین کلینیک مشاوره و مدرسه مونده بودم که با مشورت و فکر زیاد ،مدرسه رو انتخاب کردم و ...

با اموزش و راهنمایی رفتم جلو و دریافتش کردم و..ّ...

سخته بله سخته اما نشد نداره....

هرکاری سختی خودش رو داره....

وقتی شروع میکنی و میری جلو،تجربیاتی رو کسب میکنی که تو عمرت گاهی فقط شنیدی.خاطراتی رو میسازی که بعد ها فقط باید یادشون کنی و...


 

  • fatemeh khajehasani

همیشه فکر میکردم اراده یعنی در لحظه تصمیم بگیری و همون موقعه 180درجهبچرخی و روش جدید رو اجرا کنی.

واسه همین اگه نمیتونستم انجامش بدم حالم بد میشد،چندسالیه که ارامش رو به خودم تقدیم کردم و سطح توقع رو از خودم اوردم پایین و سعی کردم که اروم اروم تغییرش بدم ،حالا که دارم نتایج خوبش رو میبینم تازه میفهمم که تا چیزی رو انجام ندی به طعم شیرین نتیجه اش نمیرسی و نباید کامل گرا بود و توقع بیش از اندازه از خودت داشته باشی.....

  • fatemeh khajehasani

فاطمه جان الان وقت خیلی چیزها نیست ،تو اول راهی و باید تمرکز خودت رو روی هدفت بذاری تا بتونی رشد کنی ،وقتی رشد کردی به بقیه کارها هم میرسی

الان توجه خودت رو روی بکسری از مهارتها بذار و یاد بگیر در موردشون،و انجام بده اموخته هات رو.

الان وقته خیلی چیزها نیست،الان وقته وقت گذرونی نیست،الان وقت دوستیهای همینطوری نیست،الان وقت خوش گذرونی های عامیانه نیست.

باید سرمایه گذاری کنی،تا بتونی موفق بشی .


حالا که شروع کردی. ،ادامه بده .

من مطمئنم که به جاهایی میرسی که خودت باور نمیکنی.


میدونم عاقل تر از این حرفها هستی و..... خودت بهتر میدونی الان وقت چیه و...

اینقدر نصیحت نکن،با خودت و بقیه دوست باش ،نتیجه بهتری میگیریو....

  • fatemeh khajehasani

چند روزیه قلم و کاغذ برداشتم و دارم تمام کارهای روزانه و ساعت و دقیقه ها رو ثبت میکنم،وقتی دقیقه ها رو مینویسم کمی دچار عذاب وجدان میشم.

دیگه حواست به ساعت و عقربه هاش بیشتر جمع ه و مراقبی که هدر نره.

غروب که میشه و میشینی حساب و کتاب میکنی و میبینی یه جاهایی زیاده  روی کردی،حالت گرفته میشه .

برای روز بعد خودت رو آماده میکنی تا سبک زندگی بهتری داشته باشی و از فرصت هایی که داری بهتر استفاده کنی و زمان های مرده رو زنده کنی و اجازه ندی هدر برن.


مثلا زمانی که تو صف انتظاری مطالب مربوط به کارت رو بخونی.

وقتی تو صف نونوایی هستی کتاب بخونی.


همیشه با خودت کتاب برداری تا جایی فرصتی ایجاد شد مطالعه کنی و رشد کنی.


امیدوارم بعد از یکماه بتونم برنامه منسجم و خوبی داشته باشم و بتونم از همه داشته هام متعادل استفاده کنم.مخصوصا ممیزان استفاده از گوشی .

  • fatemeh khajehasani

از زمانی که خوندن و نوشتن رو یاد گرفتم ،علاقه آنچنانی به خوندن و نوشتن نداشتم،اما بر خلاف این موضوع در انجام کارهای عملی نفر اول بودم،واسه همینه که الان به راحتی میتونم در زمینه مهارتهای زندگی گلیم خودمو به راحتی از آب بکشم و سعی کردم یه زندگی ارگانیک و سالم واسه خودم داشته باشم..


دلیل علاقه نداشتن به مطالعه و نوشتن رو هم میدونم،زمانی الگو نباشه توی خونه همین میشه.

الان وقت گله و شکایت نیست،فقط خواستم بنویسم که الگو واسه رشد خوب بچه ها خیلی مهمه.

الان دوساله که هم مطالعه میکنم و هم چند خطی مینویسم از مشکلات روزم،از غم و غصه هام،از شادی هام و....

و این موضوع ارامش منو چندین برابر کرده،دوسش دارم.


محاسن نوشتن زیاده:قلم و کاغذ میشه عین یه دوست شنوا واست که میتونی تمام درد و دلهات رو بهش بگی ،تمام غصه هات رو،تمام ناراحتی هات رو و در اخر هم بسوزونی و فراموششون کنی ....

کتاب هم یار مهربان ما آدمهاست ،ای کاش قدر بدانیم.ّ

درسته تو این دوره از زندگیم ،نوشتن رو جدیتر گرفتم و فعلا در مورد مسائل روزم مینویسم و مینویسم،هرچه که به ذهنم میاد .

اما دوست دارم بعد از پایان این چالش ،هدفمند تر پیش برم و جدیتر عمل کنم .

با خودم قرار گذاشتم یه کتاب عالی بنویسم به نام (از بچه ها یاد بگیریم)

میگن ارزو بر جوانان عیب نیست.

نوشتن را دوست دارم.فقط باید حسابی تمرین کنم واسش و وقت بذارم واسش.

  • fatemeh khajehasani